متیقن احیای برجام
ماهیت تحلیل و نگاه ما نسبتبه هر توافقی که با آمریکا و تروییکای اروپایی صورت گیرد، باید «مقطعی» و «تاکتیکی» باشد و وزن و اصالت توافق نیز باید براساس همین پارامترها سنجیده شود
طی روزهای اخیر، شاهد بروز منازعاتی در آمریکا بر سر چگونگی احیای برجام و مواجهه با اصل توافق هستهای هستیم. جو بایدن و همراهانش تلاش مضاعفی میکنند که این اختلافات داخلی را به یک «دستمایه سیاسی» جهت امتیازگیری در مذاکرات وین تبدیل کرده و مخالفت جمهوریخواهان و عدهای از دموکراتها با احیای توافق هستهای را مترادف با فداکاری خود در پیشبرد مذاکرات تلقی کنند! بدیهی است که در کنار این بازی تبلیغاتی و روانی کاخ سفید، باید مراقب برخی سیگنالهای حقوقی و راهبردی مربوط به پروسه احیای برجام نیز باشیم.
در ابتدا، تاکید میشود که توافق هستهای در سال2015 میلادی نه با رأی مثبت دوسوم سناتورهای کنگره، بلکه با اراده سیاسی رییسجمهور وقت آمریکا (اوباما) منعقد شد. درحالحاضر نیز تعداد موافقان احیای برجام در کنگره آمریکا بیشتر از یکسوم سناتورها موافق سناتور و کمتر از دوسوم آنها مخالف احیای برجام هستند؛ به عبارت بهتر، درنهایت کنگره نه قدرت وتوی رییسجمهور آمریکا درخصوص احیای برجام را پیدا میکند و نه قدرت تبدیل توافق هستهای به یک معاهده را دارد؛ بنابراین، قدرمتیقن احیای برجام این است که رییسجمهور آمریکا، خود بانی احیای این توافق است.
اخیرا گروهی متشکل از سناتورهای دموکرات و جمهوریخواه، لایحهای را به سنای ایالاتمتحده آمریکا مبنی بر تمدید تحریمهای آمریکا علیه کشورمان در حوزه انرژی ارائه دادهاند؛ به عبارت بهتر، درحالحاضر، اکثریت مطلق جمهوریخواهان و عدهای از سناتورهای دموکرات درحال افزایش هزینههای توافق با ایران (برای دولت بایدن) هستند. بدیهی است که در چنین شرایطی نمیتوان نسبتبه برجام بهمثابه یک نقطه ثقل راهبردی، اقتصادی و سیاسی نگریست! به عبارت بهتر، باید اشتباه دولت قبل را در قبال توافق هستهای تکرار کرد.
در این میان، ماهیت تحلیل و نگاه ما نسبتبه هر توافقی که با آمریکا و تروییکای اروپایی صورت گیرد، باید «مقطعی» و «تاکتیکی» باشد و وزن و اصالت توافق نیز باید براساس همین پارامترها سنجیده شود. هرچند تاکید جمهوری اسلامی ایران بر ارائه تضمینهای اعتباری و ذاتی (فنی) ازسوی طرف مقابل، هزینههای خروج دولت بعدی آمریکا از این توافق را افزایش خواهد داد اما کلیت آن را منتفی نمیسازد. عقلانیت اقتضا میکند که در چنین شرایطی برجام را بهمثابه یک «ابزار» و نه یک «هدف» در نظر بگیریم. در این صورت، قطعا مدیرت تبعات رفتارهای بعدی آمریکا در قبال این توافق آسانتر خواهد بود.
بااینحال تعریف برجام بهمثابه یک «امر قطعی و تغییرناپذیر» در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد کشور، قطعا نهتنها ریسک دولت آمریکا در قبال خروج از این توافق را کمتر نخواهد ساخت، بلکه انگیزههای دولت بعدی این کشور برای نقض این توافق را افزایش خواهد داد. تجربه خروج دونالد ترامپ از توافق هستهای با ایران، باید بهمثابه یک حقیقت انکارناپذیر در معرض دید دیپلماتها و تصمیمسازان حوزه سیاست خارجی کشور قرار گیرد .