بازار سرمایه این روزها متلاطمتر از قبل شده؛ مدت زمان زیادی است که شاخص بین یک میلیون و 200 تا یک میلیون و 400 در نوسان است و تنها راهحلی که در این شرایط میتواند کمی از استرسها را کاهش دهد، صبوری سهامداران است. در واقع افرادی که در بازار سرمایه وارد شدهاند باید به این نکته توجه کنند که با توجه به افزایش قیمت کامودیتیها در جهان، سودآوری شرکتها هم بسیار خوب شده و این «بهتر شدن» در اطلاعات 9 ماهه و 12 ماهه شرکتها نیز موجود است. در واقع امید است که این اطلاعات تاثیر خود بر بازار را بگذارند. البته که باید صبور بود. اگرچه که برخی سیاستهای دولت «صبوری کردن» برای سهامداران را سختتر کرده است. برخی بر این باورند که بازار سرمایه در این چند ماه با افتهایی که داشته، از سایر بازارها کمی عقب مانده اما نمیتوان گفت هیچ رشدی نداشته است. به اعتقاد بنده با وجود افتهایی که داشته، همچنان برای سرمایهگذاری بازار مناسبی است، چراکه نسبت به سایر بازارها از نقدپذیری بیشتری برخوردار است. اما آنچه باعث تداوم جذابیت بازار سرمایه میشود، رویهها، سیاستها، وعده و وعیدهایی است که دولت برای سوددرسانی به سهامداران داده یا اتخاذ میکند. اگرچه که این سیاستها تاکنون اثربخش نبوده چراکه در هفتههای اخیر شاهد افتهای ناگهانی و چند ده هزار واحدی بودهایم. این امر نشان میدهد که علیرغم وعده برای سیاستهای اتخاذشده، هنوز ارادهای برای حل ریشهای مسائل و مشکلات بورس وجود ندارد و آنچه مطرح میشود، تنها راهحلهای موقتی است. روند موجود در حالی تداوم یافته که دولت باید تعهد خودش را به بازدهی بلندمدت بورس نشان دهد.
اما در واقع شاهد آن هستیم که هر سال به مواردی در بودجه که روی قیمتها و سوددهی شرکتهای بورسی اثرگذار هستند، دست گذاشته میشود که درنهایت باعث بیاعتمادی به بازار سرمایه شده و تلاطمهای جدی در بورس را ایجاد میکند. اگر دولت به دنبال راهحلی برای این بازار است باید سیاستهای بلندمدتی برای آن درنظر گیرد؛ سیاستهایی که هدفش برگرداندن اعتماد به بازار سرمایه باشد. عامل تاثیرگذار دیگر بر بازار سرمایه، قیمت ارز و شوکهای نشأت گرفته از آن است. در صورتی که مذاکرات احیای برجام به نتیجه برسد و روند بازار ارز تغییر کند، قطعا بازار سرمایه نیز دچار تغییراتی خواهد شد. در واقع به نتیجه رسیدن مذاکرات از این حیث مهم است که منجر به تسهیل در تجارت خارجی و سرمایهگذاریها میشود. این موارد باعث رونق بورس خواهد شد. اگرچه که مذاکرات مهم است اما مهمتر از همه، بازگشت اعتماد مردم برای خرید سهمها است که یک روزه و یک شبه این اعتماد جلب نمیشود و سیاستگذاری بلندمدت را میطلبد که باز هم به تعهدات دولت بر میگردد. دولت باید ثابت کند که به سرمایهگذاریهای مردم احترام میگذارد و هر سال با قوانین و قواعد جدیدی که وضع میکند، امنیت سرمایهگذاری مردم را بههم نمیزند. دولت اگر بتواند در درازمدت تعهد خود به بازار سرمایه را نشان دهد، خود به خود اعتماد مردم به بورس نیز جلب میشود و میتوانند وارد این بازار شوند. در اینجا لازم است به این نکته اشاره شود که حمایتهای دولتی باید به گونهای باشد که فضای نقدپذیری (سهمها) برای مردم وجود داشته و صندوقهای سرمایهگذاری و نهادهای حقوقی و نهادهای حقیقی هر زمان بتوانند سرمایههای خود را نقد و از بورس خارج کنند. اگر مدت زیادی حقوقیها نتوانند سهم خود را بفروشند و نقدپذیریها از بین برود این موضوع باعث میشود اعتماد به بازار از بین برود و مردم رغبت کمتری برای سرمایهگذاری در بورس از خود نشان دهند.